حرفهای یک دل خسته دل خون
| ||
|
های روزگار ! دستم را بگیر و باز گردانِ به روزِ اول پاییز به برگ ریزانِ پر شکوهِ سالهایِ خوبِ گذشته به دستی مهربان که دستم را میگرفت به کوچهای آشنا که مرا میبرد به مدرسه مرا ببر پشتِ میزهایِ پر از خاطراتِ خوبِ کودکی به معصومیت به خندههای بی پروا به دوستیهایِ ماندگار به کیفهایِ قرمزِ سگک دار به پاک کنهای پلیکان به دستهای پر جوهر به کاهی دفترها.. های روزگار ! مرا ببر به روزِ اولِ پاییز به ماهِ مهر به مهر ماه |
|
[ طراح قالب : پيچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |